به نام خدا امروز پنجمین روز از عید است و من پنجمین پست خاطراتم را در سال 93 می گذارم پس مارا بی نظر نگذارید/
صبح زود بیدار شدم صبحانه نان و پنیر خوردم و مهمان ها اومدند خوب پنجمین روز کسی نمی اومد من تلویزیون رو روشن کردم کارتون دیدم بعد رفتم تو اتاق دو و سه صفحه تست کار کردم بعد از ظهر یه لقمه ای خوردم و خوابیدم بیدار شدم و تلویزیون دیدم رفتمم نان خریدم اومدم یه چایی با نون پنیر زدم بر بدن و نوش جان کردم شامم که جیگر بود را خوردم رفتم پایتخت 3 را دیدم و از خنده مردم{موردم}رفتم دندان هایم را مسواک زدم و خوابیدم.
صبح مادرم منو بیدار کرد دندان هایم را مسواک و صورتم را شستم و اومدم صبحانه ی من هم گشنه ام بود خود ندید و بدید هاخلاصه بابام منو برد مدرسه چون باران می زد برنامه ی صبحگاهی اجراء نکردیم و رفتیم داخل کلاس زنگ اول ریاضی داشتیم یکی از دوستام اومد حل کنه صورتش اینجوری بود: من و بچه ها همه از خندگی مردیم اینجوری مدرسه تموم شد و من اومدم خونه ناهار فسنجون خوردم مشق هام رو نوشتم کامپیوتر بازی کردم وخوابیدم و مادرم شام منو بیدار کرد و من کوکو خوردم شبکه تماشا اول مسافران و بعد امپراتور دریا دیدم ساعت 11 خوابیدم و حالشو کردم.
امروز صبح مادرم منو بیدار کرد صبحانه ی مفصل نون پنیر و گردو خوردم و راه افتادم.زنگ اول ریاضی داشتیم امروز زنگ آخر ورزش داشتیم ولی به خاطر شورای معلمان مدرسه مون ورزش نکردیم.زنگ سوم شیر رو آوردن من اینقدر کلک هستم بغل دستیم نیما که آدرس سایتش اینهhttp://www.mashin-bahal.lxb.irشیر رو به من داد.داشتیم می اومدم همه جا باد میزد زود آومدم خونه مادرم برای من مرغ سرخ کرد و من نوش جان کردم:بعد بعد از ظهر خوابیدم و خوابیدم بلند شدم دندان هامو می خواستم مسواک بزنم که لعنتی خمیر دندان نمی اومد بالا!!! اینم احساس به اون خمیر دندان: یه دفعه مامانم آومد اینجوری تذکر داد:بعد واسه من توضیح داد چیکار کنم بعد قیافه ی من اینجوری بود: شام ماکارونی داشتیم و خوردم و خوابیدم برید ادامه مطلب
نظر یادتون نره اگه نظر ندادی نامردی وگرنه با این قیافه روبرو می شی:
پس از شب پر جنب جوش تحویل سال صبح نوبت عید گردشی بود ما تمام خونه های کوچه رفتیم بعد از گرفتن عیدی خیلی خوش حال می شدم.الیته همه نمی دادند بعداز ظهر خونه بعضی خاله ها ، دایی ها،عمه ها و عمو ها رفتیم یادم رفت بگم ناهار ماهی داشتیم که من نوش جان کردم.خلاصه شب رفتیم خونه ی خاله ام قیمه خوردیم و اومدیم اومدیم خونه پایتخت 3 دیدیم و از شدت خستگی زود خوابیدیم.
سلام.من از شهرستان رامسر،شهر کتالم و کلاس ششم دبستان بوووووووووووووووقققققققق هستم می خواهم امروز من را با شما تقسیم کنم.اگه خوب می بینین ،خوب نگاه کنین که این وبلاگ دارای چه چیز های باحالی است از چت روم گرفته تا نظر سنجی پس اگه نظر نداده باشی نامردی!! ،یه باردیگه می گم: اگه نظر نداده باشی نامردی!!
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان امروز
من و
آدرس
emrooz-man.LXB.ir لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.